آرينآرين، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

برای پسرم آرین

لحظه تولد عسلکم

1394/9/12 10:04
نویسنده : سمیه ساردینی
250 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم؛دکتر تاریخ تولدتو 18 خرداد اعلام کرده بود و هر روز که میگذشت بیشتر مشتاق دیدنت میشدم ولی هجدهم هم رسید و شما نیومدی و من و بابایی رو کلی نگران کردی.تا اینکه بالاخره دوشنبه شب (18 خرداد) ساعت 3:00 بود که ی دردایی اومد سراغ مامانی و فهمیدم که خدا اذن داده تا فرشته کوچولوش زمینی بشه.فورا آماده شدم و با بابا و خاله مریم رفتیم بیمارستان. بیمارستان خیلی خلوت بود، استرس زیادی داشتم ولی اون لحظه فقط توکل به خدا کردم و بعد از خداحافظی از بابایی و خاله مریم همراه با یک خانم رفتم طبقه بالا.بهم سرم وصل کردن و هر لحظه دردا شدیدتر میشد.خیلی ترسیده بودم و زمان به کندی میگذشت.انگار عقربه های ساعت از جاشون حرکت نمیکردن تا اینکه بعد از 9 ساعت درد کشیدن شما به دنیا اومدی و صدای گریه قشنگت توی اتاق پیچید.دکتر و پرستارایی که اطرافم بودن بهم تبریک گفتن .شما رو فورا بردن بخش نوزادان و من رو در حسرت دیدن روی ماهت گذاشتن.من رو بعد از دو ساعت بردن به بخش و شما رو واسم آوردن.وای که اون لحظه چقدر لذت بخش بود،تو بغلم بودی و من با تمام عشقم نظاره گرت بودم.وقت ملاقات که رسید بابایی و عزیزجون وارد اتاق شدند.بابا فورا بغلت کرد و مرتب قربون صدقت میرفت و ی لحظه هم از بغلش جدات نمیکرد.خدارو به خاطر سالم به دنیا اومدنت شکر میکنم نخودی مامان.

یکی یه دونه ما در تاریخ 94/03/19 ،ساعت 12:20 ظهر با وزن 2/660 و قد 48 س م در بیمارستان دکتر مجیبیان یزد توسط دکتر حجت به دنیا اومد و زندگی شیرین من و همسرم رو شیرین تر کرد.

سه ساعت بعد از تولدت 

 

ترخیص از بیمارستان ( آماده  رفتن به سوی خانه)

پسندها (1)

نظرات (0)